امروز دلتنگم، نمی‌دانم چرا! شاید.
این عمر با من راه می‌آید؟ نمی‌آید؟

اصلاً چقدر از راه مانده؟ من کجا هستم؟
کی اختیار لحظه‌هایم رفت از دستم؟

دلخوش به رفتن بودم اما راه گم کردم
این راه روشن را چه شد ناگاه گم کردم

حتی چراغ روشنی هم این طرف‌ها نیست
در ازدحام ابرها، خورشید پیدا نیست

فانوس دل، می‌خواهد ای خورشید، نور از تو
خیری ندارد باقی این عمر دور از تو

این نامه را با خود نسیم آورده، می‌خوانی؟
از عاشقی در راه مانده، او که می‌دانی

ادامه مطلب


مشخصات

آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها